Thursday, February 6, 2014

مامان پری و آیپد

مامان پری (مادر بزرگ با حال ما) تازگی ها مینی آیپد گرفته. یکی از گفتگوها قبل از خرید آیپد این بود که آیا واسه مامان پری مینی آیپد بگیریم یا آیپد معمولی که صفحش بزرگتر باشه، چون که گویا مشکل بینایی پیدا کردن.
 امروز صبح داشتم باهاشون صحبت میکردم بهم می گن این چیه زیر چشمت. من که نفهمیدم اول چی رو می گن ولی مامانم که پیش مامان پری بود گفت خالش هست دیگه!!!! یعنی در این حد که خال کوچیک زیر چشم بنده در صفحه مینی آیپد این قدر نمایان بود.

حرفها ادامه پیدا کرد و شروع کردیم به تعریف از آب و هوا. گفتم که دیروز بارون یخی اومد و همه جا پر از قندیل بود و کلی قشنگ شده بود. انتظار داشتم مامان پری با این پدیده باران یخی آشنا باشه چون که با زمستان های اوتاوا آشنا هستن و چند باری اونجا سفر کردن. ولی هر چی گفتیم که درختها یخ زده بود و قندیل بسته بود، فایده نداشت و یادشون نیومد. تا اینکه یکهو گفتن "آها فریزینگ رین رو می گی".... 

Monday, April 23, 2012

بعد میگن پدر!

کماکان فراموشکاری های همسر بنده در پیت ادامه دارد. چند وقته بعد از هر ماجرا می گیم:
"!بعد میگن پدر"
به پدر گیر می دن... یکی نیست ماجراهای ما رو بشنوه!
 امروز گفتم یه پست جدید بنویسم و چند تا خاطره تعریف کنم و ملت بخندد ولی متاسفانه الآن که شروع کردم به نوشتن هیچ چی یادم نیومد 

Friday, August 26, 2011

Titles only


پلنگ های خانه لیز
گودزیلا
 دادن چیپس به کبوترها  ***
کیف پول و اتوبوس
سلام به ترک
آشنایی  با یک ایرانی پس از سه ساعت کنار هم نشستن
سجده در زیر شیروانی
عنکبوت ایستگاه اتوبوس
عطسه در یک سمت خیابان
 زیارت امام زاده سی ام یو و پابوسی اتاق تام میچل
جهتهای شمال و جنوب و شرق و غرب 
چالش تغییر نام به مایکل و یا کریستوفر