کماکان فراموشکاری های همسر بنده در پیت ادامه دارد. چند وقته بعد از هر ماجرا می گیم:
"!بعد میگن پدر"
به پدر گیر می دن... یکی نیست ماجراهای ما رو بشنوه!
امروز گفتم یه پست جدید بنویسم و چند تا خاطره تعریف کنم و ملت بخندد ولی متاسفانه الآن که شروع کردم به نوشتن هیچ چی یادم نیومد